در نقطهی تلاقی پوچیّ و بیکسی
اینجا نشستهام.
بیهوده عقل در پی برهان بودن است
من خالیام ز بود.
بیهوده سیل سفیران دوستی
از چشم
این وزارت امور خارجهام میشود گسیل
تحریم مطلقم.
به نظر شما این کار نیمه تمام است؟
به اینجا که رسیدم دو کشش متضاد یکی برای ادامه کار و دیگری خودداری از زیاده گویی در خود احساس میکردم. راهنماییام کنید لطفا.
سلام. به سلامتی. تحریم مطلق بودن از نبودن که خیلی بهتره.
تحریم و مطلق به ذات ، ختم موضوع رو تداعی می کنند. اما باید دید چقدر حرف دیگه برای گفتن باقی مونده. اگه مونده که حیفِ گفته نشه! مثلا شاید بشه بین خطوط جاشون داد. به هر حال من احساس کردم قصه تموم نشده حتی اگر کلمه تموم شده باشه!
خوب شد که برگشتی.
سالللللللللللللللللللللللللم
چطوری عمو!
خوش اومدی پهلوون!
والا این سوال سختیه عمو!
به نظر می رسه گفتن از نگفتن بهتر باشه و رفتن از نرفتن!
اما اینم در نظر داشته باش که برد بلاگ چقدره و بینندگانش کیان!
بودن به از نبود شدن خاصه در بهار....نازلی سخن بگو.
سلام.
سلام عمو جواد
مرسی که اومدید ...
حیف که شنبه نبودید
به من یاد میدی چطور وبلاگ میسازن .............لطفآ
به من یاد میدی چطور وبلاگ میسازن .............لطفآ
سلام آقای رجبی
ممنون که به وبلاگ ما سر زدید. من هم شما را به خاطر دارم و البته نمیدانستم اهل شعر و ادب هستید. هرجا هستید خوش باشید.
سلام ممنون از اینکه ازم نه از وبلاگم تعریف کردین
خوشحال میشم بازم نوشته هام براتون چشم نوازی کنه.....
سلام اخوی
تازه یادم اومدت مرد چه مرد خسته ای بودی
دلم تنگ شد برات
چه وبلاگ جالبی دارید. یه جوریه