عمو جواد

یادداشت‌های پراکنده‌ی جواد رجبی

عمو جواد

یادداشت‌های پراکنده‌ی جواد رجبی

شوق مردن

این هم نگاه عاصی دوران جوانی حقیر:


من جوان خواهم مرد


به همین زودیها


نه از این درد که از زندگیم بیزارم


با دو صد شوق که شاید، شاید


در پس زندگی بعد از مرگ


بار دیگر خبر از مردن و مردن باشد

نظرات 8 + ارسال نظر
لاله شنبه 25 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 08:49 ق.ظ

بی خیال ...
خبر از مردن و مردن احتمالا هست ... اما چی دقیقا توی این مردن شوق برانگیزه؟ ...
ضمنا دیدید که ازین خبرا نیست که توی جوونی به ملکوت اعلی بپیوندید ... حالا حالاها باید بمونید و حق پدری رو بجا بیارید ......

جواد شنبه 25 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:51 ب.ظ

هی وای دل! یعنی الان دیگه اگه بمیرم کسی نمیگه جوونمرگ شد؟ دیدی چه زود پیر گشتیم...
خود مردن فی نفسه اون چیزی نیست که شاعر رو می کشه. کمی دقت لازمه

راضیه دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:10 ب.ظ

چقدر برای من که اوایل با توآشنا شده بودم خوندن این شعر از تو منو غمگین میکرد

جواد دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 05:57 ب.ظ

من واقعا شرمنده ام. اینم افزوده بشه به لیست شرمندگی هام

میچکا شنبه 9 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:27 ب.ظ

حالا هم باید قد عمو جواد زندگی کنی...هم قد بابای کاوه...مسئولیتت سنگین شده عمو...از این حرفا ممنوع!!!

جواد یکشنبه 10 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:38 ب.ظ

چشم. البته این مال اونوقتاست. حالا حکایت رضا کیانیانه. همچین چسبیدم به زندگی که فکر می کنم اگه 120 سالگی هم بمیرم جوونمرگ از دنیا رفتم

لاله چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 12:48 ب.ظ

سلام مجدد
تولدتون مبارک عمو جواد ...
ایشالا سال جدید از عمرتون یه سال خوب دیگه توی زندگیتون باشه به همراه یه سال خوب دیگه از تجربه پدر بودنتون ...

M جمعه 31 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:14 ب.ظ http://mahdinakhl.blogfa.com/

@};-

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد