کدام امیدت قد می کشد
نهال نحیف چنار!
برگ های رنگ پریده ات هوای کدام شعاع گرمابخش را نفس می کشند
که بازتاب نور از کوه و دشت سرگرمشان نمی سازد
آه !
دستان گرسنه ی باغبان اگرت به جرم بی باری از بن برنکند
باد وحشی اگر ساقه ی بلند و باریکت را فرونشکند
ریشه هایت اندک آبی بیابند
و سالها شاخ و برگ نگسترانی و تنها به سوی خورشید تن برکشی
یک روز شاید میهمان سفره ی بی دریغ آفتاب رهایی گردی.
اما چنان روزی
آیا هیچ به چنار می مانی؟