"تقدیم به تمام مبارزان دوران خاموشی و خفقان"
رسیده بر سر ِ آغاز و خسته از تکرار چو ماه نو که گریزش ز خودنمایی نیست
گذشت از در دروازه ی شبی دیگر تکیده ای که دگر مرد آشنایی نیست
نگاه بی رمقش جذب ظلمت شب شد لبش برای گفتن حرفی نگفتنی لرزید
کشید دست تحسر به بام خانه ی فکر میان هشتی تفتیده اش سخن خشکید
به جز سکوت، کمترین کلام ممکن بود پسین سرود دل دردمند او باشد
ولی به رغم شباویزکُش کسی باید نوید بارقه ای بر ظُلام غم پاشد
بدین امید ز پس کوچه های شهر خموش گذشت و شاعر شبهای بی سحر گردید
در آن دژم شب وهم آفرین کمی شاید برون کند ز دل سالکان حق تردید
دگر نگفت ز سندان و مشت آهنگر به نیزه کرد درفشی ز جنس شیدایی
سرود، سرخی آهنگ گر چه پیدا بود به عشق آن نت گمگشته ی اهورایی
بهمن 1380
خوانش این شعر شاید کمی دشوار باشه. شاید بهتر بود یک فایل صوتی ازش تهیه می کردم و اینجا می گذاشتم. اما فعلا فراغت اندکه و درگیری بسیار. اما اگر دوستان حوصله کنند و با این سختی کنار بیایند ممکنه خالی از لطف نباشه
عمو جان بلاگ فا عزیز در یک اقدام انتحاری یک سری از پست های من ووو پاک کرده!:(
شعر من و اشکی کرد من امیدی ندارم...
اتفاقا این تکیده ی خسته از تکرار تاریخ ما هم امید زیادی نداشت. اما با خودش گفت شاید کسانی باشند که توی این ظلمات چشم به راه کورسویی یا حتا مژده رسیدن برق امیدی باشند. بنابراین دگر نگفت...
دگر نگفت ز سندان و مشت آهنگر به نیزه کرد درفشی ز جنس شیدایی
سرود، سرخی آهنگ گر چه پیدا بود به عشق آن نت گمگشته ی اهورایی
خیلی به دلم نشست عمو جون ...
مرسی از تسهیم این شعر با ما
قابلی نداشت این "تسهیم"!!!!
چه کنم که دستام خالیه مجبورم به گذشته نقب بزنم. امیدوارم مقبول بیفته
لبش برای گفتن حرفی نگفتنی لرزید ...
اینو با همه وجودم حس کردم...این حس رو دوس ندارم...
کاوه ات همیشه ماندنی بابا عمو جواد:)
مرسی میچکا. به امید فنا شدن همه حس های ناخوشایند.
درفش شیدایی بجای کاویان البته
بله. درفش کاویانی یکی از صدها نوع درفش شیدایی بود که میشه برافراشت
تولد کاوه رجبی که بد جوری شکل خودته رو بهت تبریک می گم
ممنونم حجت عزیز
و من تشنیگیم را
با تشنگی خاک
با تشنگی باد
حتی با عطش خفته آب .............. می رقصم
و دانه های تشنه گندم
در حسرت بارش فریاد
سینه های سوخته و برهنه را می نگرند
شاعر؟
این هم همان کاشف پشیمان