خیلی جلوی خودمو میگیرم که سیاسی ننویسم ولی گاهی از دست در میره دیگه. البته میتونی این نوشته رو اجتماعی یا روانشناسی یا هر چیز دیگهای هم قلمداد کنی. خونهی آخرش فقط یک اظهار نظره...
انتخابات شوراها رو که فراموش نکردی؟ نه نه. نزن اون کانال. این یه هوا فرق داره. حوصله به خرج بده عزیزم.
طرف صحبتم خود احمدینژاده که البته چون حرفام به گوشش نمیرسه هوادارای متعصبش رو خطاب قرار میدم. همونایی که مثل خودش فکر میکنن ایشون محبوبترین رییس جمهور ایرانه و به قول خودش: همه منو دوست دارن و یا دنیا داره به سرعت احمدینژادی میشه و.... با اونایی که حقیقت رو میدونن و بلوف سیاسی میزنن کاری ندارم٬ فقط امیدوارم آدمای غافل به خودشون بیان.
اگه آقای احمدینژاد و طرفداراشون تاملی در تعداد آرای خواهر ایشون و جایگاهش در بین سایر کاندیداها داشته باشند به خوبی خواهند فهمید که منظور من چیه.
همینجا اعلام میکنم که اصلا منظورم تایید ادعاهای منتقدان دولت نیست که تعداد آرای واقعی همشیره رییسجمهور رو از این هم کمتر میدونن و بقیه ماجراها. فرض بر صحت و سلامت آرای موجود و رتبهی هشتم ایشونه.
در انتخابات دورهی ششم مجلس ( دقت کنید مجلس٬ که راه یافتن به اون آرای به مراتب بیشتری از شوراها رو نیاز داره) در شهر مشهد که مشخصا سنتیتر و راستتر از اکثر نقاط دیگر ایرانه٬ یک خانم دکتر که نه مشهدی بود نه سیمای آنچنانی داشت و نه حتا کمترین سابقهی سیاسی٬ تنها به خاطر اینکه همنام خاتمی بود با رای بالا به مجلس راه یافت.
حالا گیر نده که اینجور رای دادنم دیگه جوگیر شدنه. اینو خودم قبول دارم. اما مردم که همون مردمن. منظور من یک مقایسه بود و اینکه:
محبوبیت یعنی این
تو پست آخرم دعوتت کردم برا اعتراف عمو
آااااااااااااااام
زدی تو خال
دمت گرم