آرمیدهام
زیر نگاه ستارگان
و همراه ستارهای که به نامم کردهای
پلک میزنم .
بودن ٬ رویاییست
در کنار تو
که آرمیدهای
آنگونه که همیشه میخواستمت ؛
آرام
و زیر نگاه بینور ستارگان
تا سپیدهدم به سیاهی میزند
سیال گرمی که از گلویت میتراود .
۲۲ بهمن است . سالروز شوریدن ایرانیان به امید استقلال و آزادی که آنرا در جمهوری اسلامی متبلور میدانستند . یادبود غمها
و شادیها
کاش حال امروز این صاحبان اندوه و شوق را میدانستم
چرا اقلیتهای دینی در جمهوری اسلامی ایران ملزم به رعایت حجاب هستند؟ آدرس
میتوانید خودتان مطلب را بخوانید و ببینید که پاسخ ارایه شده به طور خلاصه از این قرار است که ( نقل به مضمون )؛ هر چند رعایت حجاب همانند مسلمانان در دین آنها الزامی نیست و اقلیتها از نظر اسلام آزادند طبق دستورات دین خود عمل کنند ٬ اما چون :
۱- مسلمانان با نگاه کردن به آنان به گناه و فساد دچار میشوند .
۲- بیحجابی اقلیتها باعث میشود کم کم مسلمانان نیز در این زمینه لاابالی شوند .
۳- تفکیک و تشخیص مسلمانان و غیر مسلمانان در جامعهی امروزی غیر ممکن است و نمیشود انتظار داشت همه شناسنامه همراه خود داشته باشند !
بنابراین آنها هم باید حجاب حکومتی را رعایت کنند .
نویسندهی متن مذکور یا خود اطلاع چندانی از احکام فقهی ندارد یا فرض را بر این گذاشته که خوانندهاش تا کنون هیچ رسالهای به دست نگرفته و از بیاطلاعی او سو ء استفاده میکند . بیایید به بررسی موردی استدلالها بپردازیم ؛
۱- در حالیکه نویسنده نگاه کردن به اقلیتهای بی حجاب را باعث فساد میداند مراجع تقلید شیعه نظری عکس این دارند . تقریبا تمامی مراجع تقلید نگاه کردن ( بدون قصد لذت ) به قسمتهایی از بدن زنان غیرمسلمان که معمولا توسط آنها پوشانده نمیشود را بیاشکال میدانند ٬ و برای ذکر مصداق تقریبا همهی این مراجع ٬ سر و گردن ٬ دستها و پاها تا زانو را عنوان کردهاند [ تمامی رسالههای توضیحالمسایل . بخش احکام روابط ] . یعنی اگر من فردی شیعه باشم که خود را موظف به تقلید از یک مرجع میداند و روبروی من یک زن مسلمان چادری که فقط صورت و دستهایش دیده میشود نشسته باشد و در کنار او یک زن مسیحی با بلوز دامن و بدون روسری و جوراب ٬ وظیفهی دینی من در برخورد با این دو کاملا یکسان است ( حالا این تبعیض رفتاری با این دو زن از کجا آمده مطلب مفصل دیگریست ). میتوانم با خیال راحت به هردوی آنها چشم بدوزم اگر قصد لذت نداشته باشم و نمیتوانم به هیچکدامشان نگاه کنم اگر ...
اصولا با کمی دقت میتوان فهمید که از نظر فقها در روابط زن و مرد ٬ نوع نگاه کردن است که حرمت آنرا تعیین میکند . یعنی اگر یک مقلد بتواند بدون شهوت نگاه کند و به گناه هم نیفتد ٬ موی و گردن و دست و پا که هیچ ٬ اجازهی دیدن و حتا تماس با حریمهای خصوصیتر را نیز مییابد . آنچنانکه در شرایط اضطراری و یا برای درمان بیماران ٬ این مجوز صادر شده . { اینکه در شرایط عادی ٬ مراجع حتا نگاه کردن بدون شهوت به بدن نامحرم را حرام میدانند بر این فرض استوار است که این امر مقدمهی گناه است و انجام عملی که مقدمهی گناه باشد حرام است ولو اینکه فینفسه گناه نباشد } . و اگر نگاه این مقلد ٬ از سر شهوت باشد خواه به موی زن غیرمسلمان نظر کند خواه به سنگ یا چوب یا گوسفند و یا به چادر یک زن مسلمان عملش معصیت است .
بنابراین آیا بهتر نیست که حکومت دینی به جای تعمیم و گسترش دامنهی بایدها و نبایدها حتا فراتر از آنچه علمای دین میگویند ٬ به فکر بالا بردن ظرفیت شهروندان خود باشد ؟ حق با مسوولان است . اگر دختری از هر مذهبی اجازه یابد بدون روسری در خیابان قدم بزند ٬ تمام جوانان شهر در پیش روان میشوند . اما آیا جوانهای سی سال و حتا 25 سال قبل ، یعنی پس از انقلاب و قبل از اجباری شدن حجاب ، تا همین اندازه بیظرفیت بودند ؟ امروزه جوانان ایرانی بیجنبهترین جوانان دنیا در برابر جنس مخالفند . مقصر کیست ؟
۲- استدلال دوم نویسنده از قبلی هم جالبتر است . فرض نویسنده در این استدلال آن است که زنان مسلمان ، انسانهایی سست عقیده هستند که اگر دیگران را بیحجاب ببینند ، آنها هم دلشان میخواهد . میپرسم آیا تاوان سستعنصری مسلمانان را باید اقلیتها بپردازند ؟ و اگر قوانین حکومتی مبنایی فطری ، دینی و عقلانی دارد ، چرا زنانی که غالبا به اصل دین اعتقاد دارند باید از آن گریزان باشند و نشود آنها را به رعایت خودخواستهی این قوانین سوق داد ؟
۳- گمان ندارم نیازی به پاسخگویی برای این بخش باشد . فقط بگویم که دلیل سوم به این میماند که نیروی انتظامی حکم دهد : هیچ زن و شوهری حق ندارند در خیابان دست یکدیگر را بگیرند و یا دوشادوش هم راه بروند. چون ممکن است کسانی که نسبتی با هم ندارند نیز این کار را انجام دهند ، ما که نمیتوانیم شناسنامهی همه را کنترل کنیم !!!
گویی در این مملکت بر خلاف تمام دنیا اصل بر اتهام است نه برائت .
تهوع دارم
توالت نه
تهوع
از بالا ......... عُقپس میزنم هرچه به خورد خودم دادهام
غذا فاسد نبود ٬ نه
بوی تعفن .... عُق
گنداب را رد میکنم
باید لجن باشم
یا دست کم
خالی
عُققق ......
خالی ِ خالی
دیروز اتفاق افتاد . سهشنبه ۱۳ دی . الان بعد ازظهر چهارشنبه است و هنوز خبرش حتا روی سایتهای ایسنا و ایسکا که مثلا دانشجوییست نیامده . ناچار من شرح ماوقع میکنم .
سالهاست دانشجویان بیرجند به سخره میگویند : دانشگاه بیرجند بزرگترین دانشگاه جهان است ٬ چون تنها دانشگاهیست که یک شهر را در دل خود جای داده . دانشکدهی علوم در کیلومتر ۵ جادهی زاهدان و دانشکدهی کشاورزی آنسوی دیگر شهر در جادهی کرمان . ساختمان دانشکدهی مهندسی ( که البته از دبیرستان بسیاری از شما خوانندگان عزیز حقیرتر است ) در گوشهای از شهر چسبیده به پادگان ۰۴ ٬ و سرانجام دانشکدهی تازه تاسیس هنر تا سال گذشته در گوشهی دیگری از شهر واقع بود .
اما در سال جدید تحصیلی دانشکدهی هنر نیز به جادهی زاهدان منتقل شد . اما نه در کنار مجموعهی ساختمانها و خوابگاهها که پردیس دانشگاه نامیده شده . بلکه به آنسوی جاده در جوار روستای شوکتآباد و در ساختمانی قدیمی که متعلق به شوکتالملک پدر اسدا... علم بوده و سالهاست به جای آنکه در اختیار میراث فرهنگی باشد در تملک دانشگاه است .از این بنای خشتی تا سال قبل به عنوان خوابگاه اساتید مجرد استفاده میشد . البته اساتید سرویسی هم داشتند اما با انتقال دانشکدهی هنر به آنسوی جاده ٬ سرویس هم قطع شد . و حالا چند ماه است که دانشجویان هنر برا رفتن به کلاس باید از عرض جادهی زاهدان با آنهمه ماشینهای سنگین و رانندههای گاها چترباز و به قول خودشان شوتی عبور کنند . و شبها هنگام برگشت ٬ از ترس سگهای روستا خودشان را دوان دوان به جاده برسانند و اگر عرض جاده را به سلامت طی کردند آنها که به شهر میروند منتظر سرویس بمانند و آنها که به خوابگاه ٬باید یک پیادهروی نیم ساعته را در فضای باز شروع کنند . در حقیقت یک جادهی ترانزیتی از حیاط دانشگاه میگذرد .
اما سرانجام دیروز آنچه به سادگی قابل پیشبینی و پیشگیری بود اتفاق افتاد .
فاطمه حدادی نتوانست به آن طرف جاده برسد .جسد بیجان فاطمه یک ساعت ونیم روی آسفالت سرد باقی ماند و هیچکس حاضر به بردنش نبود . نه رانندهی پرایدی که به او زده بود ٬ نه عبوریها نه اساتید و نه حتا آمبولانس .
در حالی که فریاد اعتراض دانشجویان بیرجند بلند شده و از دیروز درگیریهایی در سطح دانشگاه رخ داده است٬ گفته میشود زعمای دانشگاه به دنبال شانه خالی کردن از مسولیت دانشکدهی هنر (که ظاهرا مجوز محکمی برای تاسیسش نداشتهاند ) هستند .
من یه عمره اینجوریم ؛
اگه با کسی تازه سلام و علیک پیدا کرده باشم ٬ کلی بهش حال میدم . تحویلش میگیرم - سعی میکنم باهاش هم صحبت شم - بیرون مهمونش میکنم - دعوتش میکنم خونهام - از مسایل خصوصی خودم واسش میگم تا حالیش شه بهش اعتماد دارم - حرفاشو دقیق گوش میدم و با نظراتش همراه میشم - واسه مشکلاتش دل میسوزونم - اگه احیانا خطایی کنه راحت ازش میگذرم چون اصلا توقعی ازش ندارم - و .........
همهی این کارها رو انجام میدم تا اون یکی از نزدیکانم بشه .
یکی از همونهایی که ازشون توقعات جورواجور دارم - از کمترین اشتباهشون نمیگذرم - حوصلهی حرفای تکراریشون رو ندارم و ..............
به هم میرسیم ٬ میدانم
جادهی زندگی من و تو سرانجام به هم خواهد رسید
اما در تقاطعی غیر هم سطح
اگه به انواع گونههای مختلف موجودات ذیشعور عالم که بازیهای تیم پرسپولیس رو دیده باشند ٬ اختیار انتخاب تنها یک بازیکن از این تیم رو بدین ٬ بعیده موجودی پیدا بشه که انتخابش غیر از کاظمیان باشه . برانکو هم تنها یک نفر از پرسپولیس رو به تیم ملی دعوت کرد . اما اون یک نفر برخلاف انتظار همه معدنچی بود . بازیکنی که اگر نگوییم هیچوقت ٬ دست کم در حال حاضر در اندازه های تیم ملی نیست . به نظر میاد انتخاب او به خاطر نبود یک چپ آماده در بین بازیکنان لیگ باشه . اما آیا جواد کاظمیان حتی در سمت چپ زمین مفیدتر از معدنچی نیست ؟
بینش سیاسی خود را محک بزنید :
به نظر شما عاقبت احمدینژاد چی میشه ؟ با انتخاب یکی از گزینههای زیر در یک نظرسنجی فراگیر شرکت کنید و در ضمن ٬ قدرت پیشبینی خودتون رو محک بزنید .
پیشنهاد میدم گزینهای رو انتخاب کنید که منطقا فکر میکنید اتفاق میافته ٬ نه اون چیزی رو که دوست دارید رخ بده . لطفا به این نظرسنجی لینک بدین یا آدرس این وبلاگ رو واسه دوستانتون بفرستید :
احمدی نژاد....
۱- برای دورهی دوم ریاستجمهوریش با رای قاطع انتخاب میشه .
۲- با رایی ناپلئونی دوباره انتخاب میشه .
۳- اولین رییسجمهوری ایرانه که دورهی دوم رای نخواهد آورد .
۴- با رای عدم کفایت از سمتش عزل میشه .
۵- استعفا میده .
۶- کشته میشه .